پسر عمم با یه دختره دوس شده بود فک کنم اولین بارش بود؛ میخواستن برن کافی شاپ؛ بهم اس داد گفت چی بخوریم که هم باکلاس باشه هم ارزون؛ من فینگلیش اس دادم moz bastani (موز بستنی) بخور؛ رفته بود هرکافی شاپی پرسیده بود بهش خندیدن گفتن نداریم؛آخرش فهمیدم میگفته موز باستانی دارین؟
یعنی اینا لکه ننگ فامیلنا
بچه که بودیم یه روز خواهرم اومد با خوشحالی بهم گفت:بدو که یه بسته بادکنک پیدا کردم...خلاضه همه رو باد کردیم و یه نخ بهشون بستیم و دویدیم تو کوچه...هر کی می رسید با خنده می پرسید اینا رو از کجا آوردین؟ ما هم خوشحال می گفتیم از تو کمد مامانو بابام...یکی دو ساعتی که پرسه زدیمو آبرو ریزی کردیم یکی از همسایه ها از تو کوچه جمعمون کرد و سپردمون دست مامانمون!
دوستااان یه چی بگم منفجر شید از خنده!
روز پدر بودو همه فک و فامیل خونه بابابزرگم جمع بودیم,وقت شام شد,دلتون نخواد شام قیمه بادمجون بود.
همه حالته سفره گرفتن که شامو بزنن بر بدن!خاله ی گرام بنده وقتی جمع در سکوت بود با صدایی بلند و رسا گفت: من خیلی بادمجون دوست دارم,ولی هروقت لب میخورم بادمجونم باد میکنه!!
شرایط بحرانی ینی اینکه
بابات بهت زنگ بزنه بگه کار مهم دارم، پسورد لپتاپت چیه؟!
تو هم رمزت از خاک بر سری ترین کلمات تشکیل شده باشه!
امروز به دختر همسایه بغلیمون گفتم :امسال سعادت نداشتیم نذری شما رو بخوریم
برگشته بهم می گه :سعادت نمی خواست، اگه قد یه نخود شعور داشتی و تو این ۱۵ سال یه بار به جای «خدا قبول کنه» یه گل میذاشتی تو ظرف و پس میدادی الان با توله هامون پای دیگ بودیم!
یه پسر عمو دارم۴سالشه. عاشق یه دختر ۲۲ ساله شده. اینا به کنار. چند روز پیش خواب بودم بیدار شدم دیدم چاقو گذاشته روی رگش و به من میگه یا برام میری زن میگیری یا میرم خودمو می کشم.
سر جلسه امتحان داشتم تقلب میکردم، مراقبه (زن) یهو منو دید. منم سری تقلبو گذاشتمش لای پام...
یهو دیدم طرف با عصبانیت اومد بالا سرم بهم گفت :زود باش اونی که لای پاته بده من ببینم!!!
امروز دوستم داشت با یکی دعوا میکرد،رو کرد به من گفت این یارو زبون آدمیزاد سرش نمیشه بیا تو باهاش حرف بزن...
رفتم بقالی سر کوچمون یه دختر و پسر دوقلو خوشگل کوچولو تو بقالی بودن
بعدش من لپای دختررو کشیدم گفتم اسمت چیه؟
پسره عصبی شد گفت زهرا اسمتو بهش نگو
اسکل اسم پرنده نیست...
اسکل اون دوست دختر منه که ساعت 4 صبح بیدارم میکنه
میگه پاستیل موخام...